این برگه تازه با اسم گفتگو برای ثبت نقدها و انعکاسهای موج روی وبلاگ قرار گرفت. قبل از نوشته مدیر محترم وبلاگ ایلیا؛ نقدی توسط یک شخص ناشناس و به وسیله کامنت برای اکثر وبلاگهای لینک شده در "صبر ریحانهها" گذاشته شد؛ یک نفر از مخاطبین نقدی بر همان نقد نوشتند و در وبلاگ موج هم ثبت شد.
در این شکل از کارها "نقد" جای خودش را داشته و حواشی خودش! نمیشود بیاعتنا از کنارش گذشت.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
1) پیشفرضهای مستتر در موضوع “صبر ریحانهها”
یکم؛ نویسنده وبلاگ زیتون، مدتی پیش به بنده لطف داشتند و دعوت کردند برای نوشتن درباره صبر ریحانه با زبان روزه و در گرما. و البته دوستان دیگری نیز نوشتهاند. بعضی نوشتهها خیلی صمیمانه و زیباست. اصل حرکت برای تقدیر از سختی خواهرانی است که در گرما و با زبان روزه، حجاب خود را حفظ میکنند. نیت راهاندازان این حرکت بسیار نیکو و گرانقدر است. و نیز مطالبی که نوشته شد. خداوند خیر جزیلشان دهد.
دوم؛ دلایل خاصی داشتم برای تاخیر در نوشتن. از یک سو همان اول که این موضوع را دیدم، چند نکته به ذهنم رسید. اما به دلایلی ترجیح میدادم نکاتم را ننویسم. هم از این جهت که نکاتم شاید در توافق با انتظار طراحان این حرکت نباشد –که یحتمل نیست!-. هم اینکه باعث دلسردی آنها که نوشتند یا میخواستند بنویسند، نشوم. اما امروز که به عید فطر و آخر این طرح رسیدیم، و نیز ناراحت نشدن دعوت کننده (+)، چند خطی مینویسم. شاید برای کارهای بعدی مورد توجه قرار گیرد.
سوم؛ خلاف ادعای یکی از مدیران این حرکت (+) اتفاقا این حرکت نیز یک حرکت “کاملا انفعالی” است. شاید به قولی حرکت مستقیما پاسخ به حرکت دیگری نباشد. ولی انفعال آن اتفاقا در سطح عمیقتری قرار دارد. این حرکت واکنشی به مثلا ادعای آ. کلهر یا کاریکاتور هتاک آمیز علیه حجاب(+) و یا دیگر ادعاها نیست. ولی اتفاقا واکنشی انفعالی است فضای فرهنگی موجود در جامعه. یعنی انفعال نسبت به کنش نیست. نسبت به یک فضا و فرهنگ عمومی جاری در بخشی از جامعه است.
به نظرتان اینکه یک نفر معتاد نیست، آیا باید ازش تقدیر شود؟ یعنی اصل بر معتاد بودن افراد است و اگر کسی معتاد نشد کار مهمی کرده بود؟ یا آیا باید از اکثریت جامعه به خاطر این که تا حالا قتلی انجام ندادهاند، تشکر شود؟ پاسخ احتمالا نه است. قطعا کار خوبی کردهاند که قتل نکردهاند و معتاد نشدهاند. آیا کار خوب نباید تقدیر شود؟ اما چرا در ذهن کسی نمیگنجد باید تشکر کرد ازشان؟ اما چرا این حس وجود دارد که باید از خانم چادری تشکر شود؟ آیا دلیلش این تصور نیست که او کاری خلاف فضای اکثریت جامعه انجام میدهد؟ تصوری که البته غلط است. همسر دوست عزیزم الیاس نیز در این مطلب نکتهی خوبی درباره این تصور از چادر نوشته است. یعنی پیشفرض این طرح این است که خوب با روزه و گرما نباید حجاب آن هم از نوع چادر داشت! اگر کسی چنین کاری کرد، خوب کار ویژهای کرده است. این یعنی انفعال.
تعبیر دیگر این انفعال این است که تصور میشود که چادریها در اقلیتاند. در حالی که به نظرم این تصور درستی نیست. وقتی احساس شود که آدمهای خوب در اقلیتاند، لاجرم این حس ایجاد میشود که باید به صورت ویژه ازشان تشکر کرد. اگر مثلا در جامعهی هزارنفری، ۹۹۹ نفر یک کار خوب را به صورت همیشگی انجام دهند، ازشان تشکر میشود؟ طبیعیاش این است که نه.
یعنی این تصورات حاصله از القائات غیر مستقیم فرهنگی، به صورت پیشفرضهای در این حرکت رسوخ داشته و لذا این حرکت یک حرکت انفعالی نسبت به این فضای فرهنگیِ القایی است.
اشتباه نشود. من نیز معتقدم که هر کس کار خوبی انجام میدهد باید از او تقدیر کرد. اما این تقدیر از سویی نه به این شیوه بلکه باید به شیوهی دیگری صورت گیرد. یعنی نوشتن چند تشکر در چند وبلاگ، کمکی برای این هدف نیست. بلکه باید فضای فرهنگی را طوری ساخت که فرد احساس رضایت کند از چادری بودن نه احساس خجالت. در ثانی تقدیر اصلی را ان شاء الله خدواند انجام خواهد داد با اجری گرانقدر.
چهارم؛ پیش فرض دیگر که احتمالا ناآگاهانه و به صورت ضمنی وارد این طرح شده است، این است که این ایده یک حرکت کاملا حداقلی و تقلیلگرایانه است. آیا اینکه زنها در جامعه محجبه باشند، حداکثر خواسته دین از جامعه آرمانی است یا کف خواستههای دین این است که “همه”ی خانمها در جامعه چادری باشند؟ “چادری بودن”، تازه شروع ماجراست. فرسنگها تا رسیدن به حیا و عفاف فاصله است. البته که این قدم، شرط لازم است. اما چه بسیار دختران چادری در تشکلهای دانشجویی دیدهام که حزباللهی یا مومن نامیده میشدند اما در نهایت بیحیایی و دریدگی حرف میزدند و رفتار میکردند. یا در همین فضای مجازی در وبلاگها و شبکههای اجتماعی کم ندیدهایم دخترانی که مذهبی نامیده میشوند، اما با بیحیایی کامل در روابطشان با نامحرم برخورد میکنند. کار تا آنجا بالا میگیرد که به قول یامینپور (+) که باید از بعضیها با التماس خواست چادر سر نکنند! او درباره برخی مجریان (یک نمونه زشتش آزاده ن.) و افراد حاضر در صدا و سیما به زیبایی این نکته را نوشته است: «با حجاب به جنگ حجاب میروند».
در این حرکت جوری نمایش داده شده است که خیلی کار نشدنیای انجام شده است. مگر اصلا قرار بوده است به خاطر گرما و روزه، خواهرانمان، چادر از سر بردارند؟ اما حالا که چنین نکردهام، باید ذوق زده شویم که چه کار مهمی؟ دقیقا فرق درباره تصور از جایگاه چادر است. وقتی در سراسر دنیا به خاطر حفظ حجابشان، از درس، کار و زندگی محروم میشوند، بعد اینجا به خاطر کمی سختی چادر از سر بردارند؟
پنجم؛ پیش فرض دیگری هم هست: تصوری مدرنیستی از زن و روابط اجتماعی؛ اصل سوال این ایده چه موقع طرح میشود؟ وقتی که این تصور وجود داشته باشد که بخش زیادی از وقت روزانه “زن” در کوچه و خیابان سر میشود. و گرنه احتمالا در خانه و زیر کولر که خبری از چادر مشکی و گرما و سختی از این نوع نیست. در حالی که حجاب برای حضور در جامعه و برخورد با نامحرم است که به موارد “اضطرار” محدود شده است. بگذریم که جهد خانمان برانداز فمنیستهای چادری برآن است تا این اضطرار را تبدیل به امر حاشیهای و بیخاصیت کرده و معادلات دنیای مدرن را بر دین تحمیل کند. لیکن، اصل ایده مبتنی بر تصوری غلط و غیر دینی است. زن مسلمان دلیلی ندارد که تمام وقت روزهایش در خیابان و کوچه بگذرد که بعد این مطرح شود که گرما و روزه و حجاب چقدر سخت است! اگر جایی کاری داشته باشد در حد عبور باید در مسیر باشد. و مواردی چون خرید و … نیز محدود است.
ششم؛ عزیزی میگفت «اگر خدا حجاب را بر مردان واجب کرده بود، حتما همهشان بیحجاب میشدند». حرف بسیار مهم و زیرکانهای بود. تمایل به پوشیده بودن و محجبه بودن، حس فطریای است که به شکل شدیدتر و عمیقتری در وجود زن -این رحمت الهی-، قرار داده شده است. و این بسیار مهم است.
هفتم؛ مواردی از این دست را باز شاید بتوان اندیشید. اما میخواهم تاکید کنم که به احتمال زیاد راهاندازان این موج و کسانی که نوشتند، چنین نیت انفعالی و تقلیلگرایانه نداشتند. و بیشتر به صورت ناآگاهانه تحت تاثیر فضای فرهنگی حاکم بر رسانهها و بخشی از جامعه است. اما باید با این دقت نظرها و عمقبخشی به تحلیلها، فضایی که قرار است اقدامات فرهنگی را در آن سامان داد، کاراتر و اثرگذارتر و دینیتر کرد.
-----------------------------------------------------------------------------------------