دهمین قطره: فاطمه 2011 ...
یکـ. ساعت ها غرق می شوم در + ، + ، + ، + و به مرگ آدمیت در ناکجاآباد فکر می کنم . به تمام اتیکت هایی که قرار است ببندند دور مچ دستشان و بنشینند ساعت ها زل بزنند به ناکجا آباد باز ! و بعد از مدتی هم در نسیم خنک آن هوا ،سر در بیاورند از ناکجاآباد ! فرشته های سفید دوست داشتنی ِ فروشی ! این است اسمشان ...
دو. مانتوی ِ صورتی اش را تن کرد، روسری طوسی اش را با وسواس همیشگی اش بست و آن گیر نقره ای را زد به یک طرف اش. گفت : واقعا فکر می کنی امروز هوا 40 درجه است ؟ چارقد سیاهش را هم انداخت روی سرش . تمام شد . اما ... روبند سیاه ترش را که کشید روی صورتش شد شبیه همان فرشته هایی که خدا توصیف شان کرده ... گفتم : 40 درجه برا یه لحظه شه ! فرشته های سیاه صبور ِ دوست داشتنی ... این است اصالت شان ...
سهـ. دلم بدجور پر است از تابستان هایی که قم پر از زائر می شود ! زائرانی که بعضی هاشان حرمت صاحب خانه را با وضع حجاب شان ، عجیب می شکنند ... تابستان ها دلم برای قم خیلی می گیرد ! برای غریبی بانو معصومه (سلام الله علیها) هم که خود ، اسوه ی حجاب بود ... هیچ وقت این یک جمله اش را یادم نمی رود : باید فاطمه ی (سلام الله علیها) 2011 را خلق کرد ...
به دعوت [محمدرضا میری] تقدیم شد . من نیز دعوت می کنم از :
شافی ، ح س ی ن ، فرشته نمی میرد ، من ِ او ، ترنج ، مهجور ، ایران ، بهار نارنج ، حتی بیشتر ، حسن الماسی ، مصباح ، کمین گاه نظر ، پروانگی ، جنجال یک سکوت ، عاشق خدا ، رائح ، رایحه ی بهشت ،خاکستر ، هفت قدم تا تو ، وسوسه ی حوا ، در بیابان طلب ، خط تیره
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
از وبلاگ و ما ادراک...؟
- ۹۰/۰۵/۲۶
***
ممنون از اینکه لبیک گفتید.
مطالب به تدریج روی وبلاگ گذاشته می شه.