44. باد که به چادرت میافتد!
جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۶ ق.ظ
باد که به چادرت میافتد در این گرمای تابستان، خدا را شکر میکنی که روزهداری را در تابستان نصیبت کرده و چاشنی ثوابش را چادر مشکیات قرار داده است.
عرق که روی صورتت مینشیند خدا نسیم بهشتی را برای خنکی «تو» و همه دخترهای امثال تو که همه مردها را شرمنده کردهاند میفرستد.
لباده مشکیام را فقط برای درک حال «تو» در این تابستان و این رمضان به تن میکنم، حتی اگر تو از لبّاده رنگ روشنم خوشت بیاید.
کنارت راه میروم تا از نسیم بهشت بچشم، ین اولین باری است که از ته دل دوست داشتم دختر باشم و با چادر مشکیام در روزه تابستان همه مردها را شرمنده کنم.
لیترهای ثواب «تو» و همهی دخترهای چادری روزهدار از شمارش گذشتهاند.
پ.ن:
و البته به شهادت کامنتها این مطلب مهمتر از پست قبلی است و میطلبد که خودش یک پست باشد!
لباده مشکیام را فقط برای درک حال «تو» در این تابستان و این رمضان به تن میکنم، حتی اگر تو از لبّاده رنگ روشنم خوشت بیاید.
کنارت راه میروم تا از نسیم بهشت بچشم، ین اولین باری است که از ته دل دوست داشتم دختر باشم و با چادر مشکیام در روزه تابستان همه مردها را شرمنده کنم.
لیترهای ثواب «تو» و همهی دخترهای چادری روزهدار از شمارش گذشتهاند.
پ.ن:
و البته به شهادت کامنتها این مطلب مهمتر از پست قبلی است و میطلبد که خودش یک پست باشد!
وبلاگ +یادداشتهای یک طلبه
- ۹۲/۰۵/۱۱