قطره بیست و هشتم: این گرمای دوست داشتنی
گرمای تو را دوست دارم
که عطش های بوالهوسان را خاموش می کند!
گرمای تو را دوست دارم
و وقتی بر روزه ام مهری می زنی بر تشنگی و صبوری بیشتر...
آن موقع هست که از ریحانگی درون و بیرونم بیشتر لذت می برم.
گرمای تو را دوست دارم...
آخر مگر می شود وقتی جزیی از وجود من می شوی، من بخواهم غربتی که در سیاه بودنت نهفته را با چیز دیگری عوض کنم؟؟!
در جایی که همه رنگ و لعاب می زنند بر خاتون (ویژه نامه ) و امثال آن...من چه نیازی به خاتون دارم با وجود صبر ریحانگی ام که از تو در من نور میگیرد و جریان می یابد...
حالا که منت گذاشتید و دل نوشته ام را خواندید صبر ریحانگی ها، تو را می طلبد...قدم های تورا و ریحانه بودنت را
کمی از این صبر:
تابستان باشد و گرمای خرما پزان. بعد دوست داشته باشی گوش به حرف خدایت بکنی؛ دوست داشته باشی جوری لباس بپوشی که خواسته، تو بمانی با چند متر پارچه که درجه پختنت را هم بیشتر میکند! اما غمت نیست؛ دل وقتی بخواهد گرما و سرما نمیفهمد...
دنبال کنید موج وبلاگی صبر ریحانه را در کلبه های مجازیتان
آدرس مستقیم در مجله چارقد
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
از وبلاگ یا اباصالح المهدی ادرکنی
- ۹۰/۰۵/۲۹
****
سلام
لینک مطلب روی وبلاگتون رو بذازید یا به ایمیل زیر بفرستید:
mh.olive@gmail.com