قطره چهل و سوم: تابستون+روزه+حجاب+کرم ضد آفتاب
صدایِ مادر در میاد که چرا قیچی و تیکه های طلق رو همین طور ولو کردم و رفتم.طبق معمول پشت گوش می ندازم و می گم:باشه،جمشون می کنم.اوایل تابستون قم بودم . مطمئناً اونجا طلق روسری گیر می اومد.همونی که باعث می شه روسری و مقنعه محکم گرد شه و مجبور نباشی دم به دقیقه صاف و صوفش کنی.فراموش کاریم باعث شد حالا که از قم نخریدمش دست به کار شم و خودم درستش کنم.
گرمای این روزها که نیازی نیست برای درکش جنوب شرق ایران باشی ،بدجوری کلافه کننده شده.هر قدر هم سعی کنی خونه داری رو تمرین کنی و از خونه بیرون نری،باز هم کاری پیش میاد که باید به خاطرش بری بیرون و جهنم وعده داده شده رو تجربه کنی.برای تابستون و آتیشش مانتوی روشنی خریدم. کرم ضدِ آفتاب هم که از لوازم ضروری این روزهاس،که مارک خوبش گرما رو بیشتر میکنه .می مونه چادر مشکی که پوشیدنش زمستون و تابستون نداره. خدا اموات عینک آفتابی رو هم غریق رحمت کنه.حالا این طلق روسری و تکون خوردنش زیر روسری یک جا بند نشدنش موضوع جداگانه ایِ!
به همه ی اینا فکر کردم.به این همه پارچه که دور من ریخته و منُ تا مرز خفه شدن می بره.به گرمای تابستون و روزه داری و این حدیث رو دیدم:
امام صادق علیه السلام فرمود:
هرکس در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را می گمارد تا دست به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند.
انگار اصلا حواسم به یکی نبود که همیشه هست و همه چیز رو می بینه.چند بار این حدیث رو خوندم.هربار بیشتر از قبل شاد می شدم.این حدیث و طلق روسری رو به دوستانم هم گفتم.بیشترشون با من موافق بودن که اصلا حواسمون به ریحانگی مون نیست.به این که بهای ریحانگی مون رو داریم می پردازیم و چه قدر ریحانه ها ی صبور برای خدا عزیزن…(:
برای موج وبلاگی صبر ریحانه ها
——————————---------------——————————————————————————————————————————————————————————
از وبلاگ آنابنا
- ۹۰/۰۶/۰۲