صبر ریحانه ها

صبر ریحانه ها
آخرین نظرات

این سالها ( این سالها که می گویم منظورم همه سالهای پس از روی کار آمدن آقای رفسنجانی به ریاست جمهوری تا همین امروز است )،  هر گاه از لزوم برنامه ریزی و اعمال ضوابط اعلام شده در زمینه های اجتماعی و فرهنگی سخن به میان آمده است ، پاسخ متولیان حکومتی این بوده است که برای این کار باید «فرهنگ‌سازی» کرد. حرف درست و دهان پر کنی که تا حدود زیادی روشنفکرانه و قشنگ هم هست.

خب خودتان می توانید یک فهرست مفصلی در ذهنتان ردیف کنید از کارهایی که باید می شد و تصمیماتی که باید گرفته می شد و قوانینی که باید اعمال می شد و ... می شد های دیگر که نشدند اما به جایش شنیدیم که : باید کار فرهنگی بشود !

- آقا ! مگر بر طبق همین آیین نامه ای که شما برای دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی تصویب کرده اید، ورود این دختر خانوم با این وضعیت پوشش اسفبار به دانشگاه ممنوع نیست ؟ ای آقا ! شما هم خیلی سختگیرید ها ! این جور افراد را باید کار فرهنگی رویشان کرد ...

- دوست عزیز ! راننده تاکسی و خودروی عمومی مگر حق دارد که صدای ساسی مانکن و حمیرا و مرضیه را بگذارد ؟ بله ، حرف شما درست است اما این جور آدمها نیاز به کار فرهنگی دارند ...

خب ، این عبارت «کار فرهنگی» هم چون عبارت بسیار درست و دقیق و فرهنگیی ! است ما به خودمان اجازه نمی دهیم که دیگر حرف اضافه ای بزنیم چون اگر چنین نکنیم یک آدم غیر فرهنگی معرفی می شویم پس طبیعتاً خفه می شویم .

***

موارد بسیار زیادی وجود دارد که همین کار فرهنگیی که دم به ساعت از آن دم زده می شود را محک بزنیم و ببینیم آقایان در همین شعار هم چقدر صادقند.

موارد بسیار بسیار زیادی در ذهن دارم و دارید ، اما من برای رعایت اندازه استاندارد روزنوشتهای وبلاگی تنها به یک نمونه و یک مقایسه ساده اکتفا می کنم و موارد دیگر را هم دوستان می توانند در کامنتها بیاورند و راجع به آن بحث کنند.

«علیرضا داوود نژاد» کارگردانی است که در تاریخچه فیلمهایی که ساخته اثری چون «نیاز»ش می درخشد . این نیاز مربوط به زمانی می شود که ارشاد ما قانون و ضابطه ای داشت و به قول معروف هدایت و حمایتی عمل می کرد . داوود نژاد سالها بعد با لیبرالیزه  شدن مدیریت فرهنگی کشور ، نه تنها نمونه ای نزدیک به نیاز را نساخت بلکه فیلمهایی پیش پا افتاده ساخت که اگر امضای او را پایش نمی دیدیم احتمال کمی هم نمی دادیم که اینها از چنان کارگردانی است .


داوود نژاد پس از سالها در جشنواره اخیر فیلم فجر  در بهمن ماه سال گذشته ، فیلمی تکان دهنده ، تأثیر گذار و قوی با نام «
 مرهم » به روی پرده آورد که چشمهای منتقدان را خیره کرد ؛ فیلمی خوش ساخت و قوی با موضوعی اجتماعی و کارکردی اصلاحی درباره دختری که بنا بر شرایط محیطی به اعتیاد روی آورده و پایش به محیطهای بزهکارانه زیادی باز شده و لحظه به لحظه در عین اینکه خود از این موقعیت فراری است اما بیشتر در این باتلاق فرو می رود . کش و قوسهای دراماتیک داستان و گره افکنیهای قوی و نفسگیر داستان ، بیننده را با خود می کشد تا ببیند سرنوشت و فرجام این دختر چه می شود . در پایان این انتظار آفرینیها مادر بزرگ این دختر را می بینیم که در طول فیلم رد او را دنبال کرده و به شمال رسیده و شخصیت پردازی دوست داشتنی و مثبتی را از او مشاهده می کنیم.  او را که محجبه و  با چادر مشکی است ، می بینیم که در صحنه نهایی فیلم نوه اش را می یابد و دختر به سوی او پر می کشد و خود را در آغوش مهربان و صمیمی او می اندازد و مادربزرگ مذهبی و قرآن خوان و با حجاب که به نوعی پاسبان سنتهای اصیل و فرهنگی است مرهم و منجی این دختر پُر خطا می شود.

تصور اولیه این است که چنین فیلمی از چنان کارگردانی با شعارهای فرهنگ سازی و هویت ملی و ایرانی و اسلامی دولت حتماً باید در صدر بنشیند و قدر بیند و جوایز فراوانی را درو کند دیگر ؟ کارگردانی که پس از سالهای طولانی به فطرت پر رنگ دوران «نیاز» بازگشته است . اما اشتباه می کنید؛ این فیلم قوی ( این قوی تعبیر من نیست ؛ تعبیر فیلمساز کهنه کاری چون بهرام بیضایی است که هرچند با عقاید و دیدگاههایش مشکل داریم اما در تکنیک و هنر و استادیش هیچ کس شکی ندارد) از فیلمهای مسابقه سینمای ایران حذف می شود و اگر آقایان کمی رو داشتند آن را از بخشهای حاشیه ای جشنواره هم حذف می کردند! در حالی که  اگر جایی برای فرهنگ‌سازی باشد چه جایی بهتر و تأثیر گذارتر از هنر و آن هم هنر سینما ؟!

در نقطه مقابل ببینیم چه فیلمی در موضوع حجاب و عفاف در صدر نشست و قدر دید و بیشترین حمایتها از او شد و به عنوان فیلم فرهنگ‌ساز کشورمان روز به روز بیننده به خود جذب می کند : ورود آقایان ممنوع ! یعنی فیلمی که کاملاً علیه حجاب و تقیدات مذهبی و حفظ حریم زن و مرد و محرم و نامحرم و ... است . ماجرای مدیر و آموزگاری که حجاب پر و پیمانی دارد اما همزمان بسیار تند خو و عصبی و بداخلاق است به گونه ای که کسی نمی تواند با او کوچکترین حرفی بزند یا انتقادی کند ( دقت کنید که چه صفاتی بر چه شخصیتی بار شده است ! ). این البته آخرِ فرهنگ سازی نیست . در ادامه می بینیم که با ترفندهای دخترکان مدرسه و با اضافه شدن یکی دو مرد به محیط کاملاً زنانه مدرسه ای که چنین خانمی در آن شلتاق می کند ، هر چه روابط با نامحرم بیشتر و شوخی بیشتر می شود ، خانوم مزبور هم قابل تحمل تر ! می شود تا در نهایت فیلم که این خانوم به شخصیتی مطلوب و دوست داشتنی و ... تبدیل می شود که جالب است که در این زمان رنگ مانتوی او به اصطلاح شاد شده ! ، آرایش کرده ! ، موهایش را از روسری بیرون گذاشته ! ، مهربان و اجتماعی شده و ...

خوب ، خودتان را جای کودکان و نوجوانان و دختران و فرزندانتان بگذارید که با خودتان به دیدن این فیلم برده اید . با دیدن این فیلم چه احساسی به آنها دست می دهد . از حجاب و تقیدات شرعی و  نیز از خنده و شوخی با نامحرم و آرایش و ... چه تصوری پیدا خواهندکرد ؟ یادتان باشد تأثیر کمدی و جذابیتهای خنده را هم در این پاسخ لحاظ کنید.

 می بینید که چقدر مسئولان فرهنگی ما خوب «کار فرهنگی» می کنند تا معضلات و بزهکاریها و بی حیاییها و ... حذف شود و بچه های ما خوب تربیت بشوند؟

من همان طور که گفتم فقط به یک نمونه و یک مقایسه خیلی ساده اشاره کردم که شاید خیلی ها به آن توجه نکرده اند اما اگر قرار بود موارد دیگر را هم اشاره کرد می شد مثلاً به فیلمهای اروتیک دون پایه ای چون آتشکار و سیاهنمایی های سیاسی و مذهبی و فرهنگی دیگری که خوشبختانه ! این روزها در آثار فرهنگی ما فراوانتر شده اند اشاره کرد و مثلاً پرسید چرا تمام فیلمهای توقیفی این سی ساله حتی آنها که در دولت لیبرال آقای خاتمی توقیف بودند ، حالا مجوز گرفته اند و ... این طوری احتمالاً این جناب آقای « کار فرهنگی » خیلی بهتر خوش به حالش می شود . بخصوص اگر اضافه کنیم به این عملکردها، فعالیت گسترده نیروی محترم انتظامی را در آزاد گذاشتن مطلق دست همه کسانی که در پیاده روها و خیابانها و نزدیکیهای ایستگاههای مترو ، فیلمهای غیر مجاز ایرانی و خارجی را با همان تصاویر عریان هنرپیشه ها براحتی بساط کرده اند و پسر و دختر و خواهر و برادر من و شما هم براحتی جذب آنها می شوند و می ایستند و از  میان آن تصاویر متنوع ، بهترینش را انتخاب می کنند تا کار فرهنگی نیروی انتظامی هم خیلی بی اجر نماند.

صدا و سیمای ما هم که قربانش بروم این ماهها به سیم آخر زده است و در سریالهایش مردان نامحرم برای همکار زن جشن تولد می گیرند ! و آن یکی در سریال ساختمان پزشکان به آن خانوم می گوید : ببخشید مگر شما می خواهید «شیر» هوا کنید ؟ و او هم جواب بدهد : وا ؟ چقدر شما بی تربیتید ؟! و همین سکانس را به عنوان تبلیغ سریال در میان برنامه ها مرتب نشان بدهند . حالا دختر بازی روح پسر در عالم سرگردانی که خوب خوبه اشان است .

***

دوستان ! پرسیده بودید حجاب و عفاف دغدغه چندم شماست ؟ بهتر نیست این سؤال را از مسئولان دولتی و سازمان تبلیغاتی و صدا و سیمایی و بخشهای دیگری که دارند شبانه روز زحمت می کشند «کارفرهنگی» کنند بپرسید ؟ شب خوش !

پ . ن : نوشتن این روزنوشت مدتها فکر و ذهنم را مشغول کرده بود و دعوت خواهر گرامی"زیتون" برای پیوستن به موج وبلاگی "صبر ریحانه ها" بهانه ای شد که آن را در وبلاگ بیاورم .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
از وبلاگ آب و آتش 
  • ۹۰/۰۶/۰۸

نظرات  (۱)

  • پـَخمـُـــــوله
  • من نیز در موج وبلاگی شر کت کرده ام. این لینک پستی ا ست که زده ام:
    http://khaterate-faranak.blogfa.com/post-243.aspx

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی