1. ریحانهها صبورند
شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۰۶ ق.ظ
از همان روزی که زن ریحانه شد
پاسبان مهر و ماه خانه شد
چادری بر قامت رعنا کشید
روی موهایی که زیبا شانه شد
در میان کوچه ای چادر گریست
شهر ناگه همچو یک ویرانه شد
صبر چادر ماجرایی ناب داشت
صبر با داغ درونش تازه شد
کربلا بود و عطش، گرما و سوز
چادری که داغ هر بیگانه شد
رفت عباس و ستون چادرش
چادر زینب به جایش تازه شد
چادر ما هم نشان کوچه است
هم نشانه غربت ویرانه شد
روزه اما ماجرای دیگرست
آشنای خانه و کاشانه شد
گل لطیف است و نیازش ناز شد
داغ بلبل زیر چادر تازه شد
هر چه گرمای هوا شد بیشتر
روزه داری زیر چادر ساده شد
- ۹۲/۰۴/۲۹