صبر ریحانه ها

صبر ریحانه ها
آخرین نظرات

29. صبر ریحانه ها

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۴۴ ق.ظ

حرکت مبارکی که در صبر ریحانه‌ها شکل گرفته، بهانه‌ای شد تا منم مطلبی پیرامون حجاب بنویسم.

پیشکش به ساحت مقدس مادرم، حضرت فاطمه زهرا(س)، به امید گوشه چشمی....

__________________________________________________________

اساساً اول باید تکلیفمان را روشن کنیم که حجاب را چه معنی می‌کنیم؟

به زعم من حجاب، پوسته‌ی هویت یک زن است. اگر زن، شأن وجودی خود را که خدا در خلقت او قرار داده بشناسد، به طور طبیعی "حیا" در او زنده می‌شود؛ و عملی که به طور طبیعی برای پاسخ به این حیای درونی در او شکل می‌گیرد، "حجاب" است.

در غیر این صورت، حجاب زن یا تقلیدی است یا اجباری... که در هر دو صورت، این حجاب در گردبادهای جامعه دوام نخواهد آورد.

ازهمین رو اگر روزی مادر شوم، حجاب را درهم‌آمیخته با مفهوم عظمت شأن زن به دخترم یاد میدهم. مواردی که در زیر نوشتم متأثر از همین نگاه است:

1.در سنین کودکی دخترم، آن زمان که والدین به فرزندشان یاد می‌دهند در برابر سوال دیگران که "میخواهی در آینده چه کاره شوی؟"، جواب دهند: خانم مهندس، یا خانم دکتر، یا خانم معلم یا ... من به دخترم یاد می‌دهم جواب دهد: شهیدپرور

2.قبل از رسیدن به سن تکلیف، دخترم را با چادر و حجاب آشنا می‌کنم و از اولین روزی که چادر بر سرش می‌کنم تا به مدت 40 روز، هربار که چادر می‌پوشد خم می‌شوم و چادر او را می‌بوسم و منتظر می‌شوم تا بالاخره دخترم به سوال برسد که چرا این کار را می‌کنم؛ آن وقت به او خواهم گفت: تو میراث مادرت، حضرت فاطمه زهرا(س) را بر سر داری....

3. خودم به چادرم بالاترین درجات احترام را می‌گزارم. هرگاه که از جایی به منزل برمی‌گردم، چادرم را مرتب بر سر جالباسی قرار می‌دهم و هیچ‌گاه آن را نامرتب در گوشه‌ای قرار نمی‌دهم.

به پاکیزگی چادر نیز بسیار اهمیت می‌دهم و به دخترم نیز یاد می‌دهم چادر، تاج سر اوست. با تاج پادشاهی، پادشاهانه برخورد کند.

4.وقتی دخترم به سن تکلیف رسید، او را به حرم امام رضا(ع) می‌برم و به او جانماز و چادر مشکی هدیه می‌دهم و از آن روز تا مدت 40 روز، هربار که دخترم را می‌بینم، به مقابل او می‌روم، خم می‌شوم و دست او را می‌بوسم و منتظر می‌شوم تا بالاخره دخترم به سوال برسد که چرا این کار را می‌کنم؛ آن وقت به او خواهم گفت: تو جانشین خدا بر روی زمین هستی... از امروز اونقدر بزرگ شدی که خدا به تو مأموریت میده. برای اینکه بتونی مأموریت خدا رو بشنوی باید هرروز قرآن بخونی تا با صدای خدا آشنا بشی... اون وقت هرزمان که چشمهات رو ببندی و به قلبت گوش بدی، صدای خدا رو می‌شنوی...

حرف‌هایی که خدا به قلب تو میگه، ممکنه به قلب بقیه نگه... خدا از تو میخواد حرف‌هاش رو به گوش بقیه هم برسونی... اما چطوری؟ تو باید به حرف‌های خدا عمل کنی تا بقیه با دیدن عمل تو، حرف‌های خدا رو که فقط قلب تو شنیده، بشنوند...

5. در سنین راهنمایی، یک روز به مدرسه دخترم می‌روم و از او می‌خواهم مرا با همکلاسی‌هایش آشنا کند. اگر در بین همکلاسی‌های او حتی فقط یک نفر بدحجاب ببینم تا آخر شب با دخترم قهر می‌کنم و با او حرف نمی‌زنم و منتظر می‌شوم تا بالاخره دخترم از من بپرسد از چه ناراحتم؟

آن وقت به او خواهم گفت: چطور تونستی همکلاسی خودت رو که بدحجاب هست ببینی و درباره او در خانه حرفی نزنی و به دنبال بهبود حجاب او نباشی و احساس درد نکنی...

و آن وقت است که برای اولین بار دخترم را با مفهوم "دردهای متعالی" آشنا می‌کنم. از آن روز منتظر می‌شوم تا او خودش بیاید از من بپرسد برای حجاب دوستش چه کار می‌تواند بکند؟ آن وقت به او می‌گویم: تو اگر بخواهی کسی رو باحجاب کنی اول باید خودت برای حجابی که داری دلیل داشته باشی تا بتونی برای بقیه هم حرف بزنی... خب، بهم بگو چرا حجاب داری؟

و می‌دانم اگر دخترم را که تا آن روز با چادر، ارتباط عاطفی برقرار کرده، سوال پیچ کنم نمی‌تواند برای حجابش استدلال قوی بیاورد. با این کار اجازه می‌دهم دخترم برای اولین بار با این واقعیت مواجه شود که خیلی از مفاهیم دینی که از کودکی تا آن موقع با آنها انیس بوده، برایشان استدلال قوی و اصولی ندارد. بدین ترتیب او را "تشنه‌ی دانستن" می‌کنم؛ و اجازه می‌دهم با انتخاب خودش باهم مطالعه‌ی کتب شهید مطهری را شروع کنیم.

6بعد از مدتی جلسات خصوصی مادرانه با دخترم را آغاز می‌کنم. که در آن، از دخترم می‌خواهم به رفتارهای همکلاسی‌هایش بیش از پیش توجه کند و مشکلات دینی دوستانش را کشف کند و برایم بگوید. بعد با همفکری یکدیگر، این مشکلات را ریشه‌یابی می‌کنیم و برای حل آن نقشه می‌کشیم تا دخترم در مدرسه اجرا کند؛ و بدین ترتیب برای اولین بار دخترم را با مفهوم "هنر تربیتی زن در اسلام"آشنا می‌کنم و به او یاد می‌دهم حجاب و سایر مبانی دینی را با این شیوه ترویج کند.

_____________________________________________________________________

پ.ن: این نوشته خیلی ادامه داشت، مثلا اینکه چطور به دخترم یاد بدهم فقط برای خدا درس بخواند، نه از روی حس رقابت با همکلاسی‌ها و یا... . اما به نظرم رسید مابقی، ارتباط معنایی با مقوله حجاب پیدا نمی‌کند. از همین رو خلاصه نوشتم...

با این حال، خیلی مشتاقم بدانم این نوشته ها مورد استفاده کسی قرار می‌گیرد یاخیر... نظرات شما به من جهت می‌دهد که به این نوشته‌ها با رویکرد موضوعات دیگر که می‌توانید پیشنهاد دهید ادامه دهم یا نه...

 

+ دل آدمی بزرگتر از این زندگیست و این راز تنهایی اوست....

  • ۹۲/۰۵/۰۶

نظرات  (۲)

  • فرزین خاکی
  • به نظرم این نگاه کاربردی و تربیتی که دارین خیلی میتونه مفید واقع بشه و خیلی بهتر از حرفهای صد من یک غازیه که به کلیات و حرفهای تاریخی بسنده میکنه و سودی برای کسی نداره.
    پیش‏نهاد می‏کنم این نگاه تربیتی رو به موضوعات دیگه هم داشته باشید و در اختیار دیگران هم قرار بدید.
    بسیار کار زیبا وشایسته ای کردید گاهی اوقات ما طرز رفتار وبرخود با کودکان را نمیدانیم نیت خیر ی داریم ولی بد تر کار را خراب میکنیم اگر نظر من را بخواهید به جای انتشار عکس و فیلم ومقاله ها ونکوهش های مختلف باید ریشه ای که نمونه ای از ان را شما در اینجا نشان دادید به مقوله حجاب  بپردازیم. کم من و شما مادر چادری ودختر مانتویی در کوچه وخیابان ندیدیم نظر من را میخواید این مقالتون رو در سطحی گسترده تر ادامه بدید مادر های مخاطب رو درگیر کنید وازشون بخواین تجربیاتشون رو با سایت در میون بگذارن باور کنین از صد تا عکس ونوشته بهتر جواب میده
    خواهشا ساده از کنار این ایدتون نگذرین  نمیدونم وبلاگ من وچادرم رو میشناسین یا نه نویسنده وبلاگ فراخوان داده بود تا مراجعه کننده ها از تجربیاتشون در موردانتخاب حجاب چادر بنویسن نویسنده خودش باورش نمیشده اینجور از ایدش استقبال شه در حالی که الان بجایی رسیده که خاطرات کتاب شده پس خواهشا حرف من دانشجوی پردغدغه ی حقیر را جدی بگیرید باشه؟ 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی